جدول جو
جدول جو

معنی آسان گذار - جستجوی لغت در جدول جو

آسان گذار
کسی که زندگانی را به خود سخت نگیرد و غصۀ بیش و کم نخورد، آنکه عمر را به خوشی و آسانی بگذراند، برای مثال به آسان گذاری دمی می شمار / که آسان زید مرد آسان گذار (نظامی۵ - ۹۹۵)
تصویری از آسان گذار
تصویر آسان گذار
فرهنگ فارسی عمید
آسان گذار(خوا / خا هََ دَ / دِ)
سمح:
رفیقی نیک یار از لشکری به
دلی آسان گذار از کشوری به.
(ویس و رامین).
، سهل انگار. مسامح. سهل
لغت نامه دهخدا
آسان گذار
آنکه سماجت دارد سمج، کسی که از زخارف دنیا باسانی گذرد و غم دنیا نخورد، سهل انگار مسامح
فرهنگ لغت هوشیار
آسان گذار((گُ))
سهل انگار، بی خیال
تصویری از آسان گذار
تصویر آسان گذار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسان گیر
تصویر آسان گیر
آنکه کارها و پیشامدها را بر خود آسان گیرد و سهل شمارد، سهل انگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهن گذار
تصویر آهن گذار
آنکه تیر و مانند آن را از آهن بگذراند، کنایه از قوی، نیرومند، برای مثال شمار سپه آمدش صدهزار / همه شیرمردان آهن گذار (فردوسی۲ - ۸۴۶)
هر چیز که ازآهن بگذرد مثلاً تیغ آهن گذار، برای مثال کجا تیغ و ژوپین آهن گذار / کجا نیزه و گرزۀ گاوسار (فردوسی - ۳/۳۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسان گوار
تصویر آسان گوار
غذایی که زود هضم شود، سریع الهضم، سریع الانهضام
فرهنگ فارسی عمید
رفیق، سهل الجانب، هش المکسر
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ رَ دَ / دِ)
سهل انگار، مداهن
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ دَ / دِ)
که از آهن گذراند تیر و جز آن را. که از آهن گذرد، تیغ و مانند آن:
شماره سپاه آمدش صدهزار
همه شیرمردان آهن گذار.
فردوسی.
بگفتش بدین تیغ آهن گذار
بکینه برآرم از ایشان دمار.
فردوسی.
کجا تیغ و زوبین آهن گذار
کجا نیزه و گرزۀ گاوسار؟
فردوسی.
همیدون پیاده پس نیزه دار
ابا جوشن و تیر آهن گذار.
فردوسی.
مرا تیر و پیکان آهن گذار
همی بر برهنه نیاید بکار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
سماحت. مسامحه. تسامح. مسامحت. مساهله. اغماض:
به آسان گذاری دمی میشمار
که آسان زید مرد آسان گذار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ نَنْ دَ / دِ)
سریعالهضم. سریعالانهضام
لغت نامه دهخدا
(گُ)
چگونگی آسان گوار
لغت نامه دهخدا
آنکه تیر و مانند آنرا از آهن گذراند: مردان آهن گذار، آنکه از آهن گذرد: تیغ آهن گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسان گیر
تصویر آسان گیر
سهل انگار، مداهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسان گوار
تصویر آسان گوار
سریع الهضم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسان گذاری
تصویر آسان گذاری
سماحت، مسامحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسان گواری
تصویر آسان گواری
حالت و چگونگی آسان گوار سرعت هضم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن گذار
تصویر آهن گذار
((هَ. گُ))
کسی که تیر را از آهن بگذراند
فرهنگ فارسی معین